سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیستان خانه پدری "*سوزسیستو"*

سیستانیها همان سکاها کهن ترین نژادجهان،گلستان نوهمان نیمروزدرخدمت شناخت ریشه ها
 
نامشناسی

سکستان(سیستان)، سگز(سقز)،ساکسن، ساسان(ساس) بازتابهایی از قوم سکاست. در شاهنامه، «سام» و بازماندگانش نامدارترین خاندان سکایی در ایران هستند. . به یاد داریم که جهان پهلوان را به گونه «رستم سکزی» نیز میخواندند. از سکاها با این نامها یاد شده است: سائی، آشکوزایی، ساک، ساس، اسکیت و... میتوان «اشکش» مهتر سرزمین «مکران» را در همین رده دانست که بسی یاوری به «کیخسرو» می نماید.(1)

خاستگاه و نژاد

این قوم در زمان هخامنشیان و پیش از آن در پیرامون ایران میزیسته اند. قوم سکا در ازمنه ? تاریخی از درون آسیای وسطی یعنی از ترکستان چین تا دریای آرال و خود ایران و از این نواحی با فاصله هایی تا رود دُن و از این رود تا رود عظیم دانوب منتشر بودند. در بخشهای مختلف این صفحات وسیع و دشتهای پهناور نام آنها تغییر میکرد.(2)
سکاها از ترکستان امروزی و سیبری غربی آمده اند و کیمری ها را در استپ ها و دشت های روسیه جنوبی میزیستند، بیرون راندند و خود در آنجا ساکن شدند.(3) و تا سده سوم پیش از میلاد، مالک استپ های روسیه بوده اند.(4)
از اشیایی که در «مارتونوشا» Martonocha و «ملگونوف» Melgounov بدست آمده، بر می آید که سکاها بدو شک جنوب اوکراین را در تصرف داشته اند.این ناحیه شامل «دنی پر» سفلی و «بوگ» سفلی است و این تسلطف پیوسته و کامل نبوده و کمال آن میان سالهای 55 تا 450 پیش از میلاد است. به باور تالگرن، در همین سالهاست فرهنگ سکایی تمام اوکراین را در برمیگیرد و در سالهای 250-35- پیش از میلاد به اوج پیشرفت میرسد. شمالی ترین ناحیه ای در اختیرا سکاها قرار گرفت در حد شمالی استپ های جنگلی جای دارد، کمی در جنوب شهر «کیف» Kiev و در منطقه ی شهر «ورونژ» Voronej. در بخش شمال شرقی گسترش نفوذ سکاها در مسیر رودخانه ولگا است و به «ساراتوف» میرسد.(5)
بسیار از دانشمندان یونان باستان، سکاها را کهن ترین نژاد جهان دانسته اند



بسیار از دانشمندان یونان باستان، سکاها را کهن ترین نژاد جهان دانسته اند. تروگوس پومپئیوس Trogus Pompeius، مورخ سده اول پیش از میلاد، تأکید کرده است که سکاها همیشه در نظر همگان، به جز مصریان، که از مدتها پیش با این نظر مخالف بودند، کهن ترین نژاد جهان به شمار می رفتند.
تشخیص هویت این قوم شناخت نام آنها در کتیبه ی اسرحدون آشکار می شود که در آن سکاها با نام ایشکوز Ishkuz یا شکوزرا Shkzra در سالنامه ی همان شاه آشوری سخن رفته و نیز نام یک سرکرده ی سکایی به نام ایشپاکا Ishpaka که متحد ماناها بوده به کار رفته است.(7)
این اقوام را یونانیان اسکوت می نامند یونانی ها این اسم را از این جهت باین مردمان داده بودند که (اسکوت ) در زبان یونانی به معنی پیاله است و افراد این مردم همیشه پیاله با خود داشته اند(8) همان هایی هستند که نزد آشوریان اشکوازی Sshkuazai و پارس ها Saka و هندیان چاکا Chaka می نامند.(9)
سکاها در واقع، قوم عمده ای از یک گروه بزرگ بیابانگرد بودند که طوایفشان را نمی توان با اشارات نویسندگان پیشین به آنها از یکدیگر باز شناساند. اصل و منشأ آنها را به طور دقیق نمیتوان مشخص کرد.(10)ا سکایی و سرزمین آنان را «ایران شرقی» دانسته است(ص144). آبایف(ص273) با استناد به نوشت? اوستا، فریانه را متعلق به قوم تور و درست‌تر گفته شود، سکاییان دانسته، و یادآور شده است که وجود این نام و دیگر نامهایی از این‌گونه در میان سکاییان مفهوم و روشن است(11) او اقوام سکایی را ایرانی میداند.(12) تورانیان را از تیره های سکایی دانسته اند.(13)
استرابون، منطقه ی دوبروجا Doubrudja را «سکائیه کوچک» نامید و حال آن که سراسر نواحی جلگه ی واقع در شمال و شمال شرقی دریای سیاه را «سکائیه شرقی» نام گذاشت.(14)
قوم «سکا» تا دوردست ترین نقطه یعنی قرقیزستان و به طور دقیق تا کوه های تیان شان، تالاس و آلای و نیز منطقه ی دریاچه ی ایسیک کول Isik.Kul پراکنده بودند.(15)
نخستین باری که اثری از این قوم ایران شمالی، در روسیه اروپایی پدیدار میشود، مربوط به کشف گورهایی در «خوالینسک» Khvalinsk می باشد.(16)
بلینتسکی درباره ی پراکندگی قوم سکا می نویسد که گروه دیگری از آریاییان که از همان نژاد آریایی هند و ایرانی بودند در پایان قرن هشتم پیش از میلاد، پس از تشکیل دولت ماد از همان سرزمین اصلی بیرون آمده و در شمال آسیای مرکزی و جنوب سیبری امروز و شمال دریای کاسپی (مازندران) و مغرب آن تا پشت کوههای قفقاز در دشت های پهناور این ناحیه بسیار وسیع پراکنده شدند و تا آغاز سده دوم پیش از میلاد در مغرب بودند. نژاد و زبان و افکارشان کاملاً آریایی بوده است. این گروه بزرگ آریاییان سکا Saka خوانده می شوند.(17)
رنه گروسه معتقد است که به گواهی علم نام شناسی، کاها به نژاد ایرانی تعلق داشتند اینان از ایرانیان شمالی بودند که به حالت صحرانوردی در موطن اصلی ایرانیان و استپ های ترکستان روسیه ی کنونی می زیستند و تا اندازه زیادی از نفوذ تمدن مادی و آشوری و بابل دور مانده بودند(18). در فهرست نام های هخامنشی از سکاهای haumavarka (هوم آشام) سخن می رود که با سکاهای خاص ساکن در فراغنه و کاشغر سکونت داشتند. سکاهای Tigrakhauda (تیزخود) که در اطراف دریاچه ی آرال و سیردریا ساکن بودند و نیز سکاهای Tradraya (آن سوی دریا) که در اینجا از آنان سخن می رود.(19)
از سکاها، گورهای باستانی در سیبری، اکتشاف شده است. رادلوف Radlov ، در کاوش هایش در سال 1865 به کاتاندا Katanda در جنوب آلتایی کشیده شد و نخست به تپه ی منجمدی برخورد و هنگام کاوش دریافت که بسیاری از اجساد و اشیایی که زیر یخ مانده بودند، به خوبی حفظ شده بودند، اجسادی که کشف شد، بخش هایی از لباسهایشان نیز به خوبی باقی مانده و لوازم خانگی آنها دست نخورده مانده بود.(20)
«دایوش بزرگ» در سنگ نبشته ی خود از سه گروه سکایی یاد کرده است: «هورم ورک»، «تیگر خئودا»، «تئی ترادریا».(21)
در واقع به نشانه هایی از نام قبیله یا نام - نژاد «رپه» به طور پراکنده در آسیای مقدم بر می خوریم که اطلاعات جالب توجهی درباره سرگذشت مهاجرت سکاها در اختیار ما میگذارد. بنا بر روایت «کتزیاس» نخستین شاه ماد: اربسس(به زبان ایرانی: اربکه، ارپه) نامیده می شد.. 
می توان کوههای «ریپه ای»، «تَه ریپیه» یا « ریپیه اُریس» را ذکر کرد که یونانیان چند سلسله کوه را در ارتفاعات شمال می خواندند. 
در دوره های مختلف کوههای ریپه ای را با سلسله های مختتلف کوههای کو و بیش ناشناخته شده از سرزمین های «سرمت» های آسیایی تا «آلپ» یکی دانسته اند. به نظر می آید که بعدها این نام برای نامیدن قسمتی از سلسله کوه های «اورال» به کار رفته است.. محل دیگری به نام ارفه{عرفات؟} در لبنان وجود دارد. رودخانه ای به نام رباس(ریوه) به دریای سیاه می ریزد. نمی دانم آیا این نامها نوعی پیوستگی با قبیله ی «رپه» دارد یا نه؟(22)

تاریخ


تا آنجا که به سکاها مربوط است، آغاز تاریخ آنان را شاید بتوان به حدود 1700 پیش از میلاد دانست (23)از پایان قرن هشتم پیش از میلاد، سکایی ها، موجب اغتشاشاتی در شمال غربی ایران گردیدند، آنها همچنین باعث اغتشاشاتی در آسیای صغیر، سوریه و فلسطین شدند.(24)
حدود 768 پیش از میلاد، شاه سکاها به نام «ایش پاکای» Ishpakai به آشور حمله ور شد اما پیروزی نیافت.(25)
در زمان پادشاهی پارتاتوا Partatua طبق منابع آشوری و یا پرتوتیس Protothyes به قول هرودوت، کشور سکاییان شامل بزرگترین بخش ایاتی بود که بعدها به نام آترپاتن (آذربایجان کنونی) نامیده شد که مرکز آن در جنوب دریاچه قرار داشت. پادشاه مانای سلطنت آن را میشناخت، و به نظر می رسد که با مادها روابط نیکو داشته اند.چون اورارتو هنوز خطرناک بود، پادشاه آشور میکوشید که بر سکاییان غلبه کند. پارتاتوا که بر اثر این پیشرفتها قوی شده شده بود، تقاضای ازدواج با شاهدخت آشوری کرد.(26) در زمان او سکاها با آشوریان نزدیک شدند، دلیل این نزدیکی را میتوان داشتن دشمن یکسانی به نام کیمری ها دانست. لشگر سکاها با هموافقت آشوری ها به «پونت» حمله ور شد و در سال 638 پیش از میلاد، واپسین بقایای تمدن کیمری ها را براندخت. ده سال بعد، پسر پارتاتوا که هرودوت او را «مادیس» Madyes شناسانده به کم آشوریان آمد.(27) زمانیکه خشثریته، شاه مادی به آشور تاخت، از عقب مورد حمله ی سکاییان تحت فرماندهی مادیس واقع شده و شکست یافت و در 653 پیش از میلاد جان خود را از دست داد. سکاییان از این شکست استفاده کردند و به ماد هجوم بردند و به قول هرودوت ماد مدت بیست و هشت سال زیر سلطه ی آنها ماند (653-625 پیش از میلاد) (28) هووخشتر سکاها را شکست داد و از ماد بیرون راندو باقی مانده ی آنان به سمت قفقاز به روسیه جنوبی رفتند.(29)
داریوش نخستین لشگر کشی بزرگ خود را علیه سکاهای اروپا انجام داد(512-514 پیش از میلاد) او از تراکیه و «بسارابی»Bessarabie کنونی وارد مرغزارها شد. اما سکاها با اتخاذ تاکتیکی ویژه، به جای پیکار به عقب نشینی می پرداختند و داریوش را به سحراهای خشک و بی و علق می کشاندند.اما داریوش با استفاده از هوش نظامی خود، به موقع از پیشروی دست برداشت و دبین سان، سکاها برای سه سده دیگر صاحب روسیه ی جنوبی ماندند. البته این لشکرکشی داریوش، موجب آرامش آسیای مقدم از حملات سکاها شد.(30)
خسروانوشیروان از سکایان کوچ نشین برای قوام لشگر خود استفاده کرد.(31)

دین

سکاها در هزاره های دوم و اول پیش از میلاد، دارای دینی برخاسته از آیین کهن پرستش عناصر طبیعت همچون آسمان، خورشید و ما بودند و سرداران و شیوخ هر طایفه امور دینی و دنیایی آنان را در دست داشتند.(32)
سکاها که مظاهر طبیعت را می پرستیدند، بزرگ ترین مراسم دینی را درباره ی تابیتی – وستا Tabiti-vesta الهه ی بزرگ که مظهر آتش و شاید جانوران بود، بر پا می داشتند. تنها همین الهه در آثار هنری آنها دیده می شود.(33)
سکاها نیز آپیا – فلوس Apia –Fellus الهه ی زمین، اویتوسوروس – آپولو Oetosyrus – Apollo خدای خورشید، آرتیم پئاسا Artimpeasa الهه ی ماه را می پرستیدند.گذشته از این، سکاهای سلطنتی تهاموساداس – نپتون Thamumasadas – Nemtun خدای آب را می پرستیدند.هرودوت از فقدان تندیس و قربانگاه و پرستشگاه در میان سکاها اظهار شگفتی می کندودر واقع غیر از دؤهای متأخر در شهرهایی سکایی، هیچ پرستشگاه یا چیزی که آن را بتوان مربوط به مراسم دینی دانست تاکنون کشف نشده است.(34)
 آبایف به اختلاف دینی تورانیان و ایرانیان توجه کرده، و ضمن اشاره به عدم نفوذ آیین زردشت در باورهای دینی مردم اوستیا(آسها)یادآور شده است که اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیره‌های ایرانی بودند که آیین زردشت به سرزمینشان راه نیافت.(35) و نسبت به کیش مزدیسنا بیگانه ماندند.(36)

زبان

سکایی باستان
سکاها دسته ای از ایرانیان بودند که در خاور دربای کاسپین و باختر آن پراکنده بودند.سکاهای باختری، چندی بر مادها مسلط بودند و هیچ دور از ذهن نیست که در این مدت این دو زبان از همدیگر اثر گرفته باشند.این زبان با زبانهای مادی و پارسی یکسان نبوده اما تفاوت فراوانی هم نداشته است چنانچه هرودوت مینویسد که هووَخشتَر "پادشاه ماد"، با گروهی از سکاییان جنگجو که به پناه آورده بودند؛ به احترام رفتار کرد و دسته ای از کودکان ماد را به ایشان سپرد تا زبان خود را به آنان بیاموزانند. همین مورخ برخی از افسانه های ملی و داستانهای سکایی را درباره اصل و نژاد و تاریخ کهن این قوم آورده است. استرابون (جغرافیایی نویس یونانی سده نخست میلادی) به نزدیکی فراوان زبانهای سکایی و مادی و پارسی باستان اشاره کرده است.
از زبان سکاهای خاوری و باختری،چند واژه که بیشتر آنها نام خاص هستند باقی مانده است که در زیر چند نمونه از زبان سکاییان باختری را که در نوشته های یونانی و لاتینی به جای مانده است، می آوریم:
Arvant تند و سریع
Aspa اسب
Aatar آذر
Baazu بازو
Charma چرم
Chyavشدن
Gaushaگوش
Haptaهفت
Hushkaخشک(37)

سکایی میانه
سکاها از قبایل آریایی نژادی هستند که از هزاره نخست پیش از میلاد تا سده دهم میلادی در گستره ی پهناوری از کنار های دریای سیاه تا غربی ترین استان های چین پراکنده بودند. از زبان ایشان در دوره باستان اثری جز چند واژه و نام خاص باقی نمانده است اما از این زبان در دوره ی میانه، آثار زیادی در ختن و تمشق و مرتق یافت شده که بیشترآنها، مربوط به سده ی هفتم تا دهم میلادی می باشند، برای نوشتن این زبان از الفبای براهمی استفاده شده که برای نگارش سکایی متناسب شده بود؛ این الفبا را سکاها از هندیها و آنها نیز از آرامی ها گرفته بودند.الفبای براهمی از چپ به راست نوشته میشود و همچون میخی پارسی باستان ، به ریخت هجایی است به این ترتیب که همراه هر صامت یک مصوت نیز وجود دارد.این زبان به دو زیر گروه "ختنی" و "تخاری" بخش شده است.(38)

هنر

تنوع شگفت انگیز اشیای بدست آمده از سکاها حاکی از روش زندگی بسیار پیچیده و استعداد آن ها در طراحی است.(39)
سکاها نیز مانند کیمری ها مدت زیادی در عصر مفرغ ماندند.(40) ورود سکاها در سده هفتم پیش از میلاد، به قفقاز و آسیای صغیر و ارمنستان و ماد و آشور که تماسی به درازای یک سده است، در هنر و صنعت سکاها اثر فراوانی گذاشت. از نفوذ آشوری و بابلی بر هنر سکاها، مدارکی در دست است: تبر آهنین و تبر زرین «کلرمس Kelermes» در کوبان که تقریباً مربوط به سدته ششم پیش از میلاد است، دارای متن تصویر است که همان موضوع و صحنه ای است که در آشور و بابل و لرستان پیوسته اجرا می شده است و گوزنهای زیبایی در کنار درخت زندگانی جای دارند. ظاهراً این طرز ترسیم و شبیه سازی رئالیست از هنر ترسیم شکل و هیکل حیوانات که در آشور رایج بوده الهام گرفته است ولی با ذوق سکاها کاملاً منطبق شده و برای تزئین به کار رفته است.(41)
آثار فلزی سکایی نیز تأثیرات مشخص تکامل از تراش چوب و استخوان را با خود دارد.(42)
در این صنعت و هنر همواره شکل انواع گوزن و آهو و مجسمه آنها دیده میشود، و در گور یافت شده در «کوسترومسکایا Kostromskaya» و در گورهای کوبان، مجسمه های گوزن که با طلا ساخته شده، شاخهای مارپیچی آنان نیز با نهایت ظرافت نشان می دهد. این هنر و ضرافت از روسیه جنوبی تا مغولستان و چین نفوذ می کند.(43)
 به دلیل وابستگی زندگی سکاها به چارپایان که تکیه گاه اقتصادی آنان به شمار می رفت، ایشان اشیا خود را تصاویر چارپایان و جانوران می آراستند، (44)از ویژگی های هنری سکاها، نقش و نگار حیوانات با نظم هندسی دقیق به همراه اثر تزئینی است.(45) این تصاویر نوعی شیفتگی نسبت به جهان حیوانات را نشان می دهد، زیبایی و فریبندگی آنها در هنر بخش بزرگی از اروپا، تأثیر فراوان بر جای نهاد.(46)
تصاویری که در 1940 از ازبکستان کشف شد، مناظری از شکار جانوران را نشان می دهد که شبیه نقاشی های پیش از تاریه در شمال اسپانیا و جنوب غربی فرانسه است. در سبیری در روزگار نو- سنگی، یعنی در طی هزاره سوم پیش از میلاد، نمونه تمام قد حیوانات را اغلب با استخوان یا چوب به منظور به دام انداختن جانوران دیگر می ساختند. نمونه های مزبور در آغاز دارای سبکی طبیعی بود ولی با گذشت قرنها، جنبه ی طبیعت گرایی آن ها تا اندازه ای دارای سبکی خاص شد.(47) 
اشیا یافت شده در گورهای سکایی کاسترومسکایا استانیتزا Kostromskaya Stanitza ، گورهای کلرمس در ناحیه کوبان و گورهای تپه ای ملگونوف Melgunov در جنوب روسیه، و گنجینه ای که در سکز (سقز) در اورارتو، نشان دهنده تأثیر فرهنگ ایران است. غلاف شمشیری که از ناحیه ماگونوف به دست آمده، ترکیب عناصر بومی و آشوری را نشان می دهد، زیرا شمشیر از لحاظ شکل ایرانی است و تزیینات روی غلاف نیز حاکی از گرایش های شدید آشوری – ایرانی است و تزیینات روی غلاف نیز حاکی از گرایش های شدید آشوری – ایرانی است که برخی دارای سَرِ شیر و بعضی دارای سر آدمی می باشد ئ بال های آن دارای اصل سکایی است(48)
نفوذ هنر ایران نیز در اشیای زرین کلرمس منعکس است. تندیس پلنگی واقع در وسط یک سپر مدور نیز، که به سبک ایرانی لعاب کای شده، بسیار جالب توجه است. یک نیمتاج زرین و جواهر آلات دیگر که به دست آمده به همان صورت تزیین یافته اند. تبری با تزیینات طلاح و با طراحی سکایی نیز یافت شده است. دسته ی آن دارای نقش هایی از جانوران مختلف نشسته است که به صف، نشان داده شده اند، هر چند برجستگی قسمت پایانی تبر از لحاظ سبک بیشتر ایرانی است . از دیگر اشیای مهم یافت شده بشقابی با تصویر الهه بزرگ است. در گور تپه ای در کاسترومسکایا، زانو بندی با پولک و شانه بندی مرکب از پولک های برنجین و زیباتر از همه، تندیس کوچک گوزنی نشسته است که از افتخارات هنر سکایی به شمار می رود. مهمترین ویژگی منحصر به فرد هنر سکایی، گوزن است. گوزن زیبای کاسترومسکایا مربوط به قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد است و در حالت نشسته قرار دارد و ساق های او در زیر بدنش جمع شده و کف سم هایش به خوبی پیداست، سیمایش حاکی از هراس است و به نظر می رسد که گوزن در حال حرکتی چابک و طبیعی است.(49)
تندیس های ماهی در هنر سکایی نسبتاً متداول بوده است، هر چند این هنر در سیبری بیشتر از سکائیهرونق داشه است. این تندیس ها در هنر سکایی، نشان دهنده دوران کهن است .(50)
سکاها، استفاده از سنگ های تزیینی را باید از ایرنیان آموخته باشند. آنها به نشاندن سنگهای گرانبها بر روی اشیا به ویژه در سالهای نخستین قدرت آنان رواج داشت. یک نمونه ی زیبا و کهن از نشاندن سنگهای گرانبها بر روی زر، پلنگ زرین کلرمس است که با سبکی بسیار گیرا و ماهرانه به همان گونه در گوزن کاسترومسکایا به کار رفته و عملاً از لحاظ قدمت با آن هم زمان است، به چشم می خورد.(51)
در روزگار سکاها، تندیس های گوزن، بز کوهی، گاو نر یا جانوری دیگر در حالب که پاهایشان جمع شده و به صورت دستگیره یا دسته ای در آمده، بر روی تیرک ها یا دسته های اثاثیه، منزل گذاشته می شد. (52)
سکاها اگر ه جاهنرا از لحاظ آثار بزرگ غنی نکرده اند، ولی میان جهان باستان و روسیه ی اسلاوی به منزله ی پلی بودند، و سبکی بر جای نهادند که در تکامل چندین شاخه از هنر اروپایی تأثیر داشت. گذشته از این، آنان موفق شدند که یک هنر واقعاً مردمی بیافرینند و این خود اقدامی نادر است. (53)

ادامه مطلب...

ارسال شده در توسط محمدآذری
اکثر ازدواجها در سیستان فامیلی و درون گروهی است . ضرب المثل معروفی است که عقد پسر عمو و دختر عمو در آسمانها بسته شده است. به همین دلیل بیشتر زوجین در سیستان « ناف برید » بوده و یکدیگر را می شناسند. اگر ازدواج خارج از فامیل صورت گیرد ، تحقیق و تفحص برای یافتن یک دختر خوب از طرف خانواده پسر آغاز میگردد و اولین سئوال اینست که دختر فلانی ( خوزگار ) ( خواستگار ـ نامزد ) دارد یا ندارد ؟اگر از خوزگار، نداشته باشد اقدامات جهت مراسم « قاصدی » ( خواستگاری ) رسمی آغاز میشود. به هرحال اگر دختر نامزد داشت دوستان یا خویشانی که واسطه این کار هستند. اول ترتیب ملاقاتی را جهت دیدن دختر توسط پسر فراهم می کنند. این دیدار بدون اطلاع والدین و معمولاً دختر در منزل همسایه یا سر نهر و مزرعه صورت می گیرد. بعد از یکبار دیدار ظاهری و گذرا تحقیق در اطراف از جهت عیب و ایراد آغاز میشود. مثلاً نماز می خواند یا نه ؟ لکنت زبان دارد یا نه ؟ دستش بو می دهد یا نه ؟ زیرا مردم سیستان اعتقاد دارند اگر دست دختری بوی بد بدهد نان یا خمیری هم که پخت می کند، بد بوست .در صورت پسندیدن دو طرف، از خانواده دختر وقت گرفته می شود یک هیات چند نفره از طرف خانواده پسر عازم منزل دختر می شوند . و خانواده عروس با روی خوش و جملات ، خوش آمدید ، چه عجب ، منزل ما پاانداز شما از میهمانان استقبال می کنند ، میهمانان نیز جواب می دهند . قربان ابروی باز شما وغیره … بعد از پذیرایی و از هر دری سخنی بالاخره اصل مطلب با صلوات ریش سفید و فرد مسن مجلس آغاز می شود : وکیل یا نماینده داماد از پدر عروس یا نماینده آنها می پرسد آیا فلان آقا ( نام داماد ) را به غلامی یا فرزندی خود قبول میکنید ؟ در صورتیکه جواب مثبت بود با خوشحالی صلوات فرستاده می شود و کلمه مبارک است ، به پای هم پیر شوند . بین اعضای خانواده عروس و داماد رد و بدل می شود و پیر مجلس می گوید : « پوهیچ کدک و روی ن م ی فته » با پای هیچکدام از دو خانواده در کودال نمی افتد » و کنایه از این است که اصالت هیچیک با این ازدواج به خطر نمی افتد و بعد از شب نشینی خداحافظی کرده و هر کس به منزل خود میرود تا مقدمات کار عروسی را فراهم نمایند .بعد از مراسم قاصدی یا خواستگاری ، خانواده و بزرگان عروس و داماد در یک روز مشخص گرد هم می آیند تا در مورد مهریه یا پیشکش و شیربهاء به توافق برسند. در ابتدا پدر عروس می گوید مهریه دخترم فلان قدر باید باشد. پدر یا مادر داماد در جواب او می گوید : « هر چه مهریه زن پسر شما باشد ، پیشکش مبلغ پول نقدی است که از طرف داماد به خانواده عروس جهت تهیه جهیزیه داده می شود . » در صورتی که مبلغ مهریه زیاد باشد با پادر میانی مجلس ، سهم مجلس ، سهم فلان ریش سفید مبلغ مهریه از طرف خانواده عروس کم و متعادل میشود . بعد از تعیین مهریه و پیشکش نوبت به مسئله شیربهاء میرسد. از مادر دختر سئوال می شود که آیا شیربهاء می طلبد یا خیر ؟ و جواب آری یا نه است. گاهی هم بدین صورت توافق میشود که نه چیزی میدهیم و نه چیزی می گیریم.( منظور جهیزیه است ) با خرید یک دو دست لباس و شیرینی و در یک شب عقد و در شب دوم عروسی انجام می گیرد . می گویند عروسی پیغمبری برگزار شده است.اگر کار پیغمبری و ساده برگزار نشد قرار بر این تعلق می گرفت که تا عقد ازدواج طرفین چه مقدار وقت نیاز دارند تا مقدمات عروسی را فراهم آورند . توافق که انجام شد . مثلاً پدر داماد می گوید. ما «نشانی » می آوریم. تا پسر هم به فکر کار بشود. اگر چنین توافقی صورت گرفت، هر چند ماهی مخصوصاً در اعیاد عید قربان و فطر از طرف خانواده پسر مقداری هدایا از قبیل لباس، کفش، ‌چادر یا گوسفند جهت قربانی به منزل عروس فرستاده می شود .نشان که یک حلقه انگشتر و یکدست لباس و کفش یا چادر است. این معنی را دارد که هیچکس حق ندارد به خواستگاری آن دختر بیاید. در حقیقت این نشان و مجلس اولیه که منعقد می شود. ناظر و ضامن مقاوله نامه ای است که از سند محضری محکمتری است و یک قرارداد اجتماعی و قومی است .چون زمان مراسم عروسی نزدیک شود. چند روز قبل زنان ده یا روستا از طرف مادر و خواهران داماد دعوت می شوند و مقداری هدایا که از طرف خانواده داماد تهیه شده است به منزل عروس می برند. یکی از زنان با صدای بلند نام هدایایی که تقدیم عروس می شود با صدای بلند می خواند. و حاضرین کف می زنند. مثلاً می گوید: « انگشتر نو رسید » کف « پیراهن عروس » کف « کفش عروس » و کف زدن حضار یا زنان همراه خانواده داماد ادامه می یابد.
شب اول عروسی در سیستان به شب حنابندانی معروف است . البته در اصطلاح محلی شب « سرشویی » هم گفته می شود . حنا به مقدار زیاد خیس می شود . بعد از اینکه حنا آماده شد . برای اطلاع همسایه ها و اقوام مقدار از حنا به در خانه ها برده میشود . و توزیع میشود . اقوام و آشنایان داماد در خانه پدر او جمع می شوند . سپس دسته جمعی در حالی که دو سینی حنا مخصوص که برای داماد و عروس تدارک دیده اند و در جلو جمعیت دو نفر بر روی سر دارند به خانه عروس می روند و زنان همراه داماد با کف و دایره با آهنگ زیبا ابیاتی را می خوانند . در شب حنابندانی، عروس در خانه ای مخصوص قرار می گیرد و اقوام عروس درب ورودی را می بندند . تا خانوادة داماد به راحتی عروس را نبرند . کسان عروس بر طبق یک سنت قدیمی درب خانه عروس را می بندند و پشت درب محکم می ایستند و تکیه می دهند.و ابیاتی که بیانگر نزاع مادر عروس با دامادش است که نمی خواهد دخترش را از خود دور کند می خوانند. این ابیات که بصورت دسته جمعی اجرا می شد در اینسو و آنسوی درب بسته شده اجرا می شود ، بسیار زیباست سپس با اعلام اینکه « درواکنه درواکنه داماد می آره ورشما » به احترام نام داماد و نه هدایا ، درب باز می شود . و بقول معروف درب « قلعه فتح » و منزل پدر عروس به تصرف طرفداران داماد در می آید . زمان وارد شدن به محیط منزل عروس، لحظه بسیار شادی آفرینی است این حرکات حالت سمبلیک دارد و نمایش دهنده زورمندیها و قلدریهای دوران قدیم است که زنان به زور و به عنوان بخشی از غنایم اصلی به ازدواج اقوام پیروز در می آمدند. چه بسا که حاکمی ، خانی ، کدخدایی درگذشته بدون در نظر گرفتن عواطف و احساسات فلان دختر از او خواستگاری می کرد و خانواده عروس از ترس ، تن به آن وصلت می دادند . اگر هوا خوب باشد در فضای باز فرش پهن میشودو اگرنه در اتاق بزرگی مکانی در نظر گرفته می شود . در حالی که داماد به اصطلاح برتخت ( صندلی یا چند بالش تمیز ) نشسته است. دلاک جورابهای داماد را در آورده ومراسم حنابندان شروع می شود . بزرگان و ریش سفیدان در قسمت بالای مجلس و دور و بر تخت شاه نشسته و نظارگر مراسم حنابندان هستند. سپس هر کدام بلند می شود و مقداری پول نقد به پای داماد می ریزند این پولها در حقیقت همان حق الزحمه دلاک است. در اتاق مجاور ، زن دلاک مراسم حنابندان عروس را به شرحی که در مورد داماد گفته شد انجام می دهد . براساس یک رسم داماد تا صبح در منزل پدر همسر خود می ماند.، در منزل داماد نیز تمام اقوام داماد به نحوی در تهیه و تدارک غذای فردا که افرادی زیادی می آیند از دور و نزدیک کمک می کنند و اهتمام می ورزند ت مراسم به نحو مطلوبی برگزار شود. از ساعت 11 صبح کم کم سر و کله میهمانان، نزدیکان، همسایه ها و دوستان پیدا می شود . در اتاق بزرگ که به همین منظور تدارک دیده شده است. میهمانان می نشیند. هنگامی که تعداد به 50 یا 100 نفر رسید. مسئول سفره کسی را مأمور شمارش میهمانان می کند. مثلاً آمارگیر اعلام می کند . 100 نفر، سپس سفرهای غذا پهن و میهمانان غذا تناول می کنند. بعد از خوردن غذا میهمانان به فراخور حال مقداری پول نقد به فردی که از طرف خانواده داماد تعیین شده است ، به عنوان « کمکی » می دهند . بعد از اتمام کار پذیرایی، اقوام داماد بصورت دسته جمعی با ساز و دهل به طرف خانه عروس حرکت می کنند تا مراسم « روعو » انجام شود. برای این کار، داماد را بر اسبی می نشانند و در حالیکه پسر بچه خردسالی در جلوی او نشسته ( به امید اینکه فرزندشان پسر باشد ) به سمت رودخانه، نهر یا هر جای دیگری که آب باشد به راه می افتند در طول مسیر ، همراهان با دهل وساز به رقص می پردازند و دلاک آبادی در حالی که لباسهای نو را در یک مجموعة بزرگ قرار داده و روی آن را با روپوشی زیبا ( با سدت دوزی عروس)پوشانده است. آن را بر سرخود می گذارد و رقص زیبایی را به نمایش می گذارد .وقتی به آب رسیدند، داماد را اینگونه لخت نموده توسط دلاک روستا استحمام و سپس لباس نو می پوشند .بعد از استحمام ، مراسم « سرتراشک » sartarshak برگزار می شود. داماد بر روی تختی که از قبل آماده شده است . می نشیند یا جوانی از اقوام داماد او را به دوش کرده با شور و شادی به روی تخت می نشاند. پارچه سفید یا « لنگ » که عروس آماده کرده بر گردن داماد بسته می شودو دلاک مشغول آرایش میگردد . پول خرد و نقل و نبات از پشت بام می پاشند . مادر داماد ، خواهر ، خاله و خویشان داماد دایره وار دور تخت داماد می ایستند در حالیکه دلاک مشغول آرایش و اصلاح است همراه با کف ابیاتی می خواند. همزمان با خواندن این اشعار، اقوام داماد و عروس در پارچه یا لنگی که بر گردان داماد است پول می اندازند و لنگ پر از پول می شود و ه رچه جمع شد مال دلاک است .به هنگام تراشیدن ابیاتی نیز به صورت دسته جمعی توسط دختران و زنان طایفه خوانده می شود .هنگامی که شاه و عروس ، کنار هم ایستاده اند و قرار است مراسم آینه در قرآن و شمعدان اجرا گردد .باز هم ابیاتی خوانده می شود که امروز عمومیت ندارد .
و اکنون ، زمان ، زمان عقد است که در سیستان به آن « عقد بندونی » می گویند و تقریباً شبیه سایر جاهای ایران است . مراسم عروس کشان یا « گرابرد » در سیستان بسیار جذاب و دیدنی است. پدر عروس اگر در قید حیات نباشد. برادربزرگ و … پیش عروس می آیند و از او می خواهند بلند شود. عروس در حالی که کمی غمگین است و بعضاً گریه می کند . پدر عروس یا برادر بزرگ او پیشانی عروس را می بوسد و می گوید : « برخیر و به خانه بخت برو » یا به لهجه سیستانی می گویند « گل م ور خیز وقت رفتنه » که همان معنا را می دهد . عروس آرام آرام در حالیکه روبند بر سر و رو دارد پا بر میدارد . پدر عروس بعنوان اولین فرد مثلاً « فلان هکتار زمین یا فلان مقدار طلا به عروس هدیه می کند . اطرافیان به افتخار پدر عروس دست می زنند . هلله می کنند. در منزل عروس فقط اقوام عروس هدیه می دهند که به آن « پوورداری » میگویند . و در منزل پدر داماد اقوام داماد برای هر قدم که عروس بر می دارد . 10 هزار تومان یا بیشتر تقدیم می کنند . و این کار تا در حجله ادامه دارد . هنگامی که عروس به حجله میرسد باز مادرش را می خواهد و با گریه و زاری از او می خواهد که نگذارد او را ببرند. تا او همچنان در کنارش باشد. و این نمادیست از مهر و الفت بی پایان فرزند به مادر و بالعکس .درب حجله، داماد، عروس را به داخل حجله می برد زنی از نزدیکان عروس و غالباً خاله یا عمه عروس، نصایح لازم را به داماد و عروس می کند. سپس خارج می شود و پشت درب حجله به انتظار می نشیند.


ارسال شده در توسط محمدآذری
نام قدیم سیستان «زرنگا» یا «زرنگ» بود، که پس از مهاجرت «سکاها» به طرف جنوب، و استقرارشان در این منطقه در زمان فرهاد دوم اشکانی، به نام آنان «سکستان» نام گرفت. شهر زرنگ در حال حاضر جزء افغانستان بوده و در محل آن روستای کوچکی به نام «نادعلی» قرار دارد. در نزدیکی این روستا، تل بزرگی است که بر فراز آن، هنوز آثار خرابه‎های ارگ، قلعه و باروی آن دیده می شود. در تپه های بلوچستان نیز آثاری به دست آمده که تاریخ این سرزمین را به 3000 سال پیش از میلاد می ‎رساند. آن چه مسلم است، ‌کوروش کبیر هنگام لشگرکشی به هند، ‌مکران را نیز تصرف کرد. لفظ زرنگ، قدیمی ترین نام سیستان و زاولستان است که در کتیبه داریوش، «زرنگار» آمده است. به عقیده محققین «زرنگ»، «زریه»، «زریا» و «دریا» به زبان امروزی، همه یک مفهوم داشته و مراد از آن ها دریای «زره» یا «هامون» بوده است. نیم روز، ‌نام دیگر سیستان و به معنی جنوب است. بنای بیش تر سیستان را به پهلوانان اسطوره‎ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت می دهند و فردوسی نیز در شاهنامه، از گردان بلوچ سخن گفته است. از سوی دیگر سرزمینی که اکنون بلوچستان نامیده می ‎شود، درگذشته به«مکا» و«مکه» شهرت داشته است. هم چنین از دیر باز این منطقه را «مکران» نامیده‎اند که به نظر می ‎آید ترکیبی از دو واژه «اراینا یا ایرنیا» و «مکا» باشد که در سانسکریت به معنی سرزمین باتلاق ها است. چرا که در زمان قدیم درسرزمین بلوچستان باتلاق‎های بسیاری وجود داشته است. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ ها در آن سکونت کردند. مورخین بنای سیستان را به گرشاسب – یکی از نواده گان کیومرث – نسبت داده‎اند. سیستان در زمان هخامنشیان، منطقه‎ای آباد بود. این امر در کتیبه بیستون و کتیبه های تخت جمشید که سیستان را یکی از ممالک خاوری داریوش ذکر کرده‎اند، ‌منعکس شده است. سکاها در حدود 128 پیش از میلاد، سیستان را به تصرف خود درآورده و در پهنه آن استقرار یافته‎اند. اسکندر مقدونی هنگام بازگشت از هندوستان در این سرزمین در اثر وجود ریگ های روان، بیابان های خشک و بی آب و سرسختی مردمان این سرزمین، ‌بیش تر سپاهیان خویش را از دست داد. با فتح سیستان به دست اردشیر بابکان این منطقه در زمره متعلقات دولت ساسانی قرار گرفت. در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‎ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ‌ولی در اثر مخالفت ها و جنگ های مردم بلوچستان با وی، سرزمین را ترک کرد. در سال 304 هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح شد و در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، ‌منطقه بلوچستان نیز توسط آن ها اشغال و تابع کرمان شد. سرزمین سیستان در سال 23 هـ . ق به تصرف اعراب درآمد. دفاع و مخالفت مردم این سرزمین تا زمان معاویه (که آنان را به اطاعت واداشت و عبدالرحمان فاتح سیستان را به حکومت آن جا منصوب کرد) به صورت شورش ها و قیام های محلی ادامه داشت؛ به گونه ای که فرمان دار عرب را مجبور به ترک این سرزمین کردند. اولین فرمان روای ایرانی این سرزمین؛ در پس از اسلام یعقوب لیث صفاری بود که از رودخانه سند تا رود کارون را تحت فرمان داشت. عمرو لیث – برادر وی – نتوانست این موقعیت مهم را حفظ کند و سرانجام به دست اسماعیل سامانی در بغداد به قتل رسید. با وجود این، سیستان تا چندین قرن تحت سلطه امرای صفاری باقی ماند و طاهراز نواده گان عمرو تا 295 هجری قمری ایالت فارس و کرمان و سیستان را تحت فرمان خود داشت و پس از وفات او سلسله صفاری روی به ضعف گذاشت. پس از صفاریان، سامانیان، غزنویان، و سلجوقیان نیز هر یک مدتی در این سرزمین فرمان راندند. در زمان مغولان و تیموریان، ‌خرابی های زیادی در سیستان به وجود آمد که به از بین رفتن سدها، کانال‎ها و مناطق آباد سیستان انجامید. درسال 914 هـ . ق، شاه اسماعیل صفوی سیستان را تصرف کرد. پس از شاه اسماعیل – در زمان حکومت نادرشاه – اختلافات داخلی سبب خرابی های زیادی در این سرزمین گردید. سرانجام سپاهیان ایران در 1865 میلادی، سیستان را از دست امرای سرکش بازستاندند. در سال های بعد نیز این منطقه دستخوش حوادث و وقایع زیادی شد. کشمکش های افغانستان با ایران بر سر ادعاهای آن کشور نسبت به سیستان منجر به دخالت بریتانیا به عنوان داور شد. هیأت تشکیل شده توسط بریتانیا، ‌سیستان را در امتداد خطی از بند سیستان برهیرمند به طرف کوه ملک سیاه در باختر گودرز، بین ایران و افغانستان تقسیم نمود. با این کار، قسمتی که اروپاییان عنوان «سیستان خاص» به آن داده‎اند (در مقابل «سیستان خارجی» که به افغانستان واگذار شد) به ایران تعلق گرفت. این سرزمین همواره از فراز و نشیب های تاریخی زیادی برخوردار بوده و سرگذشت طولانی تاریخی داشته است. استان سیستان و بلوچستان در جنوب خاوری ایران واقع است. این استان با حدود 181785 کیلومتر مربع وسعت، پهناورترین استان ایران می‌باشد و بیش از 11 درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد.سیستان و بلوچستان 1100 کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و 300 کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و فارس‌زبان و پیرو اهل سنت و تشیع می‌باشند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود 181785 کیلومتر مربع پهناورترین استان کشور می‌باشد، که با قرار گرفتن در بین 25 درجه و 3 دقیقه تا 31 درجه و 27 دقیقه عرض شمالی از خط استوا و 58 درجه و 50 دقیقه تا 63 درجه و 21 دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.شمال استان، برآمده از آبرفت‌های رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشته? بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از 65 میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از 5000 میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای 120 روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با 3941 متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است (1). با توجه به دوره آماری 1375- 1359 میانگین بارش سالیانه استان 8/139 میلی متر و میانگین دمای سالیانه 6/22 درجه سانتی گراد، می‌باشد (2). از لحاظ تقسیمات کشوری استان دارای 8 شهرستان، 32 بخش، 30 شهر، 94 دهستان و حدود 6300 آبادی می‌باشد.وسعت استان و تنوع آب و هوایی، موجب بروز تنوع در پوشش گیاهی و غنای منابع طبیعی تجدید شونده گردیده‌است. حدود 55 درصد از کل مساحت استان معادل 000/250/10 هکتار را مراتع در برگرفته‌است که 300 هزار هکتار مراتع خوب ، 750 هزار هکتار مراتع متوسط و 2/9 میلیون هکتار مراتع فقیر و خیلی فقیر می‌باشد. وجود تالاب هامون و امکان تولید علوفه نی و بونی در سطح 000/150 هکتار با تولید متوسط حداقل 6 تن در هکتار علوفه خشک (در مواقع غیر خشکسالی) از سرمایه‌های مهم منطقه به شمار می‌رود. در استان بیش از 1200 گونه گیاهی که حدود 70 گونه آن دارای ارزش دارویی و صنعتی می‌باشد شناخته شده‌است. از جمله می‌توان گونه‌های کهور، کنار، بنه، بادام، جش و گز روغن را نام برد. مساحت جنگل‌های استان که عمدتاً نیمه متراکم و کم تراکم هستند قریب به یک میلیون هکتار می‌باشد. همچنین حدود 3/6 میلیون هکتار را بیابان و شنزار در بر گرفته‌است.
مکان های تاریخی و مذهبی
استان سیستان و بلوچستان از مکان های تاریخی و دیدنی زیادی برخوردار است. باغ های مرکبات ایرانشهر، پارک تفتان، پارک جنگلی بمپور، پناهگاه حیات وحش، جنگل های نخل، انواع چشمه های آب گرم، رودخانه سرباز و تمساح های آن، غارتیس، غارکوه پیرک، کوه تفتان، گردشگاه های کشمان، گردشگاه مالیه – گوربند، منطقه حفاظت شده بزمان و گل فشان های طبیعی استان از مهم ترین جاذبه های طبیعی سیستان و بلوچستان است. آتشکده کرکوی، بنای امام زاده های متعدد، تپه های باستانی و با ارزش، شهرهای تاریخی، قلعه های باستانی، مسجدهایی با ارزش معماری بالا به همراه جاذبه های دیگرچون: صنایع دستی جذاب، موسیقی جالب وشنیدنی، مردمانی با فرهنگ ها و قومیت های مختلف از مهم ترین و جذاب ترین دیدنی های استان سیستان و بلوچستان است.
قلعه سیب سراوان
بقایای آتشکده کرکویه • قلعه سیب سراوان • تخت عدالت • کوه خواجه • زاهدان کهنه • سه کوهه • شهر سوخته • دهانه غلامان • قلعه رامرود • قلعه خاش • قلعه مچی • قلعه سام • قلعه تپه • قلعه رستم • قلعه کهک کهزاد • چاه نیمه • آرامگاه خواجه غلطان • زیارتگاه بی‌بی دوست و قلعه کافرها واقع در کوه خواجه ,قلعه زاهدان(زاهدها) .
سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال 128 قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال ، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال 23 هجری قمری ، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.
قلعه ناصری در ایرانشهر
اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. بعد از صفاریان ، سامانیان ، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک ، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا)است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.سرزمین بلوچستان امروزی که ناحیه جنوبی استان را تشکیل می‌دهد، در قدیمی‌ترین اسناد تاریخی به اسم «مکا» مشهور بوده و در نوشته‌های هرودت تاریخ نگار یونانی از آن به عنوان «گدروزیا» یاد شده‌است.به دنبال سقوط هخامنشیان توسط اسکندر مقدونی (230 پ- م) وی مسیر بازگشت خود از هند را «گدروزیا» انتخاب کرده‌است. پس از ساسانیان توسط اعراب مسلمان، در زمان خلیفه دوم، اکثر مردم این سرزمین بلافاصله به اسلام گرویدند.از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خان خانی داشت تا در سال 1307 ه.ش پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزائی قدرت حکومت مرکزی در این خطه تثبیت شد.سیتان و بلوچستان از جهت رشد و توسعه اقتصادی از مناطق در حال توسعه کشور است. زراعت اشکال متعددی دارد و صنعت آبی آن وابسته به رود هیرمند است. صنایع موجود در استان به دو دسته صنایع ماشینی و دستی تقسیم می‌شوند که صنایع ماشینی استان عبارتند از صنایع غذایی, نساجی, پوشاک و صنایع شیمیایی و کارگاههای فلزکاری, ریخته‌گری, ساخت لوازم خانگی و تانکرسازی. معادن این استان عبارتند از معادن مس, کرومیت, منگنز, سنگ مرمر, .سنگ آهک و غیره.
ارسال شده در توسط محمدآذری

Pagerank به معنای رتبه صفحه است و در اصل امتیازی است که گوگل برای هر صفحه وب قائل میشود . برای دیدن رتبه صفحات یک سایت میتوانید تولبار گوگل را دانلود و روی IE خود نصب کنید تا به محض ورود به هر صفحه ای امتیاز آن صفحه را روی نوار ابزار گوگل مشاهده کنید .

تئوری عملکرد PageRank :

امتیاز بندی صفحات به این صورت است که یک لینک از یک صفحه وب به یک صفحه دیگر که در یک سایت دیگر است به معنای یک امتیاز مثبت برای صفحه مقصد حساب میشود . چون وب مسترها لینک سایت هایی را در سایت خود قرار میدهند که فکر میکنند برای بازدید کنندگان سایتشان جالب و با ارزش باشد . گوگل از تعداد این لینک های ورودی به صفحات سایت های دیگر ، برای قضاوت درباره امتیاز دهی به آنها و نیز مرتب کردن آنها در هنگام جستجو در گوگل استفاده کرد . برای مشاهده لینک های ورودی به سایت خود میتوانید جمله link:http://www.yourURL.com را در گوگل وارد کنید تا لیست سایت هایی که به شما لینک داده اند را مشاهده کنید . البته هنوز گوگل تمامی لینک های ورودی به سایت را نشان نمی دهد .

PageRank

PageRank چگونه محاسبه میشود :

راحت ترین سخن درباره محاسبه اش اینه که PageRank با استفاده از اشتراک گرفتن تمامی لینک های ورودی به سایت شما محاسبه میشود . البته این موضوع اکیدا صحیح نیست ، چون گوگل لینک های داخلی را هم در محاسبه شریک میکند . همچنین رتبه PageRank صفحه ای که به شما لینک داده هم ، در بالا بردن رتبه سایت شما موثر است . بعلاوه تعداد لینک های خارجی که در صفحه مبدا وجود دارد نیز در رتبه سایت مقصد تاثیر دارد .  بطور عمومی 85% از رتبه سایت مبدا همراه با لینک به سایت مقصد ارسال میشود . پس یک صفحه وب با پیج رنک 5 و فقط با یک لینک خارجی در صفحه اش( که همان لینک سایت شماست)  باید 85% از اعتبار رتبه 5 را برای صفحه ای که به آن لینکیده ارسال کند .

ولی در واقع هیچ صفحه ای فقط یک لینک ندارد – به یاد آورید که لینک های داخلی هم اغلب اوقات در محاسبه بحساب می آیند – پس میزان پیج رنک ارسالی عبارت است از 85% از پیج رنک همان صفحه تقسیم بر تعداد لینک های خارجی .

سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که تفاوت رتبه های پیج رنک چقدر است و مثلا رتبه 4 با 5 چقدر تفاوت داره ؟ چیزی که معلومه اینه که اعداد گوگل در پیج رنک فقط یک عدد ثابت نیستند و نشان دهنده یه بازه عددی هستند . بنابر این تمام پیج رنک های 5 با هم مساوی نیستند .طبق جدول زیر رتبه 6 ممکن است فقط یک درجه از 5 بیشتر باشو و ممکن است فقط کمی از 7 کمتر باشد:

Page Rank Calculation

 

PR

Start

End

Median

Median

Links

Links

Links

Links

Range

Range

Value

PR Passed

 for PR5

 for PR6

 for PR7

 for PR8

 

1

6

30

18

0.30

16,803

92,414

508,277

2,795,522

2

30

164

97

1.65

3,055

16,803

92,414

508,277

3

166

900

533

9.06

555

3,055

16,803

92,414

4

915

4,948

2,931

49.83

101

555

3,055

16,803

5

5,033

27,213

16,123

274

18.362

101

555

3,055

6

27,681

149,670

88,675

1,507

3.339

18.362

100.992

555.456

7

152,244

823,186

487,715

8,291

0.607

3.339

18.362

100.992

8

837,339

4,527,522

2,682,431

45,601

0.110

0.607

3.339

18.362

9

4,605,367

24,901,372

14,753,369

250,807

0.0201

0.110

0.607

3.339

10

25,329,516

136,957,543

81,143,530

1,379,440

0.0036

0.020

0.110

0.607

 

 

 

Assumption: 85% of median value passed

Assumption: 50 links per page average


ارسال شده در توسط محمدآذری

رتبه سایت خود را در اینترنت پیدا کنید
 
 

هر یک از موتور های جستجوگر (مانند گوگل و یاهو) به صفحات سایت ها بر حسب الگوریتم های خاص خودشان امتیاز می دهند. هر قدر سایتی امتیاز بالاتری داشته باشد ، در هنگام نمایش نتایج search ، در خط بالاتری قرار میگیرد .و این به معنای ورودی بیننده بیشتر از سایت های جستجوگر است . اما چگونه میتوان از رتبه سایت خود در وب آگاه شد ؟

 

1-      اولین چیزی که این روزها بعنوان رتبه سایت ها مطرح است Pagerank گوگل است . گوگل امتیازی را بین 0 تا 10 به سایت ها و صفحات داخلی آنها می دهد که هر قدر این امتیاز بالاتر باشد نشان از مهم تر بودن سایت دارد . این امتیاز بندی تقریبا هر ماه یکبار یا دو بار توسط گوگل باز بینی شده و تغییر میکند . برای اینکه امتیاز پیج رنک سایت های مختلف را در حین باز کردن آن سایت مشاهده کنید میتوانید تولبار گوگل را روی IE نصب کنید ( این تولبار شامل یک بخش کوچک است که امتیاز صفحه ای را که در IE باز است نشان میدهد) و یا به آدرس www.pagerank.net مراجعه کنید و آدرس صفحه مورد نظرتان را وارد کنید تا امتیاز آن را بشما اعلام کند.

2-      لینک های دیگران به سایت شما : برای اینکه ببینید چند سایت بشما لینک داده اند میتوانید به سایت گوگل بروید و در بخش جستجو ، آدرس سایت را با افزودن عبارت link: در ابتدای آن بنویسید .مثلا : link:www.macromediax.com
همچنین میتوانید در یاهو نیز این کار را انجام دهید . اما در یاهو باید http:// را نیز در ابتدای آدرس وارد کنید . link:http://www.macromediax.com
اینکار را در msn با وارد کردن آدرس سایتتان بصورت linkdomain:www.macromediax.com  در بخش جستجو وارد کنید .

3-      سایت الکسا نیز یک رنک برای صفحات سایت ها تعریف میکند و اطلاعات نسبتا کاملی را هم در باره سایت ها ارائه میدهد .به این سایت بروید و در بخش Traffic Ranking آدرس سایت خود را وارد کنید . همانطور که می بینید امتیاز و ترافیک شما را با جزئیات کاملی ارائه می دهد . همچنین این سایت امکان مقایسه نموداری ترافیک 2 سایت را با هم فراهم نموده است.

4-      سایت leapMarket نیز امکان مقایسه سایت شما را با سایت های رقبا در چند موتور جستجوگر بصورت یکجا فراهم میکند . شما میتوانید آدرس سایت خود را در مقایسه با 3 سایت رقیبتان در این سایت مشاهده کنید. این سایت اطلاعات خود را از موتور های جستجوگر یاهو و گوگل و msn و Hotbot دریافت میکند و با ساخت نمودار های مقایسه ای شما را در فهم این اطلاعات یاری میکند


ارسال شده در توسط محمدآذری

معرفی وبلاگ به موتورهای جستجوگر در وب

فهرست شدن مطالب وبلاگ شما در موتورهای جستجوگر در نهایت باعث افزایش بازدیدکنندگان وبلاگ  خواهد شد. در ادامه نحوه معرفی وبلاگ به سه موتور جستجوگر مطرح و محبوب که قابلیت جستجو در محتوای فارسی را دارند شرح داده خواهد شد.


معرفی به جستجوگر گوگل ( Google )
جهت معرفی وبلاگ به جستجوگر گوگل به این آدرس بروید و همانطور که در تصویر نیز پیداست آدرس اینترنتی وبلاگ را در قسمت URL و توضیحی مختصر درباره وبلاگ را به انگلیسی در بخش Comments بنویسید .. لازم به ذکر است که گزینه Comments اختیاری است و میتوانید آنرا پر نکنید. در ادامه کلمه موجود در تصویر را در زیر آن و دربخش مربوطه بنویسید و در نهایت دکمه Add URL را بفشارید تا پیغام مربوط به ارسال موفقیت آمیز آدرس وبلاگ به گوگل نمایش داده شود.

http://www.google.com/addurl/

معرفی وبلاگ شما به موتورهای جستجوگر گوگل


معرفی به جستجوگر یاهو ( Yahoo )
برای معرفی رایگان سایت یا وبلاگ به جستجوگر یاهو لازم است تا یک نام کاربری از یاهو داشته باشید که میتوانید از ایمیل یاهو یا آی دی پیام رسان یاهو( یاهو مسنجر) استفاده کنید. پس از رفتن به آدرس معرفی سایت به جستجوگر یاهو و ورود نام کاربری یاهوی خود و کلمه عبور آن وارد صفحه ای دیگری خواهید شد که میتوانید آدرس وبلاگ خود را ثبت کنید. همانطور که در تصویر می بینید این صفحه دارای دو ورودی است که میبایست در ابتدا آدرس وبلاگ خود را وارد آن سازید  و دکمه Submit URL را بفشارید. سپس آدرس RSS وبلاگ را که  اختیاری است پر نمایید. معرفی آدرس آر اس اس به جستجوی بهتر مطالب وبلاگ شما کمک خواهد کرد. پس از ورود آدرس آر اس اس وبلاگ دکمه Submit URL را بفشارید .

http://siteexplorer.search.yahoo.com/submit

 معرفی وبلاگ شما به موتورهای جستجوگر یاهو

معرفی به جستجوگر( Msn  یا Live)


معرفی وبلاگ به جستجوگر Live بخصوص از این جهت که جستجوگری در حال پیشرفت است و احتمالا نقش بیشتری در نسخه های جدید سیستم عامل ویندوز بازی می کند توصیه می شود. برای معرفی وبلاگ به آدرس معرفی سایت جدید به این جستجوگر رفته و همانطور که در تصویر زیر نیز پیداست روبروی عبارت Characters کلمه نوشته شده در تصویر بالای آن و در پایین عبارت Type the URL of your homepage آدرس وبلاگ خود را وارد کنید سپس دکمه Submit URL را بزنید.

http://www.bing.com/docs/submit.aspx?FORM=WSUT

معرفی وبلاگ شما به موتورهای جستجوگر لایو

نکات و موارد مهم

  • معرفی کامل و ایندکس مطالب وبلاگ شما توسط موتورهای جستحو بین پانزده روز تا دو ماه پس از معرفی آدرس وبلاگ به طول می انجامد بنابراین برای مشاهده مطالب وبلاگ در نتایج جستجو مدتی زمان لازم است. همچنین میتواند با در جستجوگر گوگل با جستجوی عبارت site:yourblog..blogdoon.com از ایندکس شدن و شناخته شدن وبلاگ شما توسط این موتور جستجوگر اطمینان حاصل کنید و در دیگر موتورهای جستجوگر نیز میتوانید مستقیما آدرس وبلاگ خود را وارد کنید.
  • برای کسب موقعیت بهتر در موتورهای جستجو بهتر است زمانی اقدام به معرفی وبلاگ خود کنید که وبلاگ شما حداقل دارای پنج یا ده مطلب باشد . بسیاری از اوقات وبلاگهای بدون محتوا توسط موتورهای جستجو ایندکس نشده و یا از نتایج جستجو حذف می شوند.
  • از دوستانتان که دارای وبلاگ یا وب سایت هستند بخواهید که به وبلاگ شما لینک بدهند و شما نیز میتوانید متقابلاً اینکار را برای آنها انجام دهید. تعداد لینک بالاتر به کسب موقعیت بهتر در نتایج موتورهای جستجوگر کمک میکند.
  • از معرفی بی دلیل و متعدد وبلاگ خود به موتورهای جستجوگر پرهیز کنید اینکار هیچ کمکی به شما نمی کند. در عین حال اگر پس از ده ماه وبلاگ شما در نتایج جستجو ظاهر نشد میتوانید مجددا اقدام به معرفی وبلاگ خود کنید.

ارسال شده در توسط محمدآذری